Sosyal Medya

صفحه نخست

نود و یکمین سالگرد شهادت عمر مختار

نویسنده: ابو معصوم مجاهد
ترجمه : نورمحمد مدقق

عمر مختار؛ شیر صحرا، قهرمان اسلام، زاهد شب، مجاهد روز، عالم و عارف یکی از مردان مهم و فعالی است که توسط مسلمانان در قرن بیستم پرورش یافت. می توان گفت که مهم‌ترین ویژگی عمر مختار این است که روحیه و شعور مبارزه با امپریالیست‌ها را در دل جوانان مسلمان نهادینه کرد. عمر مختار در سال 1858 در بوتنان در منطقه دفنه کشور لیبی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش فرا گرفت. او زندگی دانشگاهی خود را با تحصیل کردن در مدارس جماعت سنوسی، که در شمال آفریقا تأثیرگذار بودند، به پایان رساند. او پس از فارغ التحصیلی از مدرسه سنوسی، سال ها در شعبه‌های مختلف این مدرسه در شهرهای مختلف به تدریس پرداخت. او در سال 1899 به همراه مهدی السنوسی به جنبش جهاد پیوست تا از اشغال شمال کشور چاد توسط فرانسه جلوگیری کند. (برای جلوگیری از تهاجم فرانسه به سلطنت ودا جهاد کرد.)

زمانی که ایتالیایی‌ها در 27 سپتامبر 1911 طرابلس را اشغال کردند، برای عمر مختار دوران جدیدی آغاز شد. زیرا کافران پا به سرزمین‌های اسلامی گذاشتند. مال، جان، ناموس و دین مردم مسلمان به اختیار و انصاف کافر سپرده شد. برای مسلمانان دیگر وقت «جهاد» فرا رسیده بود. این جهاد فرض کفایه نبود که با انجام دادن یک عده‌ی از مسلمانان، مسلمانان دیگر از مسئولیت خلاص شوند. بلکه جهادی بود که هر مسلمانی باید در آن شرکت میکرد؛ پس این جهاد «فرض عین» بود. بخاطر پایان دادن به سلطه‌ی کافران و برگرداندن امنیت و آرامش به سرزمین‌های اسلامی باید جهاد کرد. عمر مختار مقام تدریس و مقام شیخی خود را در مدرسه رها کرد و یک اتحادیه‌ی داوطلبانه متشکل از هزار نفر از شاگردان مدرسه و افراد قبیله خود برای جهاد با کافران ایتالیایی تشکیل داد. حالا دیگر نهضت و حرکت جهاد، جای مطالعات علمی و تدریس را گرفته بود.

زیرا لازم بود که آبرو، حیثیت و ناموس مسلمانان حفظ شود. عمر مختار به این دلیل وارد جهاد شد که از صمیم قلب معتقد بود که خداوند مال و جان مسلمانان را در مقابل بهشت ​​خریداری نموده است. در جریان این حرکت جهادی با مشکلات بی‌شماری هم مواجه شد. اما عمر مختار و شاگردانش با همان هیجان و عشق روز اول خود به مبارزه ادامه دادند. این ارتش جهادی که یک ذره هم از هدف خود منحرف نشد، در برابر ایتالیایی‌ها بیست و دو سال به جنگ چریکی پرداختند. در این میان، ایتالیایی‌ها خسارات سنگینی را متحمل شدند. دولت عثمانی با معاهده‌ی اوشی طرابلس را به ایتالیایی‌ها واگذار کرد. اما حمایت عثمانی‌ها از مردم منطقه همچنان ادامه داشت. 

عمر مختار تنها با ایتالیایی‌ها نمی جنگید. گروهی از شیطنت‌کنندگان در میان مردم محلی، برخی از بلعم‌ها و اغتشاش گران که خود را عالم می‌پنداشتند و حتی برخی از افراد حلقه‌ی خود عمر مختار به جای حمایت و پشتیبانی از این مبارزه، از آن مانع می‌شدند. اما هنگامی که مؤمنان دسته‌جمعی به ریسمان خدا چنگ بزنند و متحد شوند، خداوند آنان را پیروز می گرداند. دلیل اصلی شهادت عمر مختار در برابر ایتالیایی‌ها این بود که مسلمانان داخل به طور کلی و کامل از عمر مختار حمایت نکردند. بلعم‌های که ما به‌عنوان علمایی می‌شناسیم که با ایتالیایی‌ها ظاهراً برای محافظت از مساجد و مدارس شان معامله کردند و از ظلم و ستم آنها چشم پوشی کردند، نیز از دلایل مهمی برای از دست دادن عمر مختار بود. 

ادریس که یکی از رهبران جنبش سنوسی نیز بود، در مقابل یک زندگی راحت در مصر، صدایی خود را بر ضد ایتالیا در نمی آورد. او حتی شهر جغبوب را بدون جنگ به ایتالیایی‌ها سپرد. کفار از همه امکانات برای ضعیف ساختن دست عمر مختار استفاده می کردند. مخصوصاً بعضی از رهبران مسلمان را می خریدند تا این نهضت جهاد را ناکام کنند. اما آن رهبران این حقیقت قرآنی را نمی دانستند: «یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین (تحریف شده و خواستهای نادرست) ایشان پیروی کنی» (سوره البقره: 120). در واقع در سال 1930 ایتالیایی‌هاتمام مساجد و مدارس را بستند و استادان و شیوخ را زندانی کردند. حتی کسانی که با ایشان موافق بودند نیز نتوانستند از قرار گرفتن در معرض این گرفتاری خود را نجات دهند. علمایی که در برابر مال و نعمت دنیوی از خود ضُعفِیت نشان دادند، در مقابل پیشنهادهای مختلف دست از جهاد کشیدند. حتی آنها با تبلیغات علیه مسلمانانی که با کفار جهاد می کردند، سعی داشتند مردم را از مجاهدین دور کنند. 

کافران دو بار در سالهای 1923 و 1929 مقداری پول و دارایی به عمر مختار نیز پیشنهاد کردند. عمر مختار اظهار داشت که مؤمنان مردمانی برای فروش نیستند و خداوند بزرگترین هدیه را با خرید مال و جان شان در مقابل بهشت ​​برای شان خواهد داد، ازین‌رو این پیشنهادها را به شدت رد کرد.

نهضت جهاد با خرید برخی از قبایل و علماء توسط ایتالیایی‌هاضعیف شد. در سال 1929، دوره‌ی جدیدی برای مردم لیبی و جنبش جهادی آغاز شد. ایتالیا که -ظاهراً به یک غول‌پیکر تکنولوژی و فناوری تبدیل شده بود- 20 سال در برابر مسلمانان از خود ضعف نشان می داد، در حال شکست خوردن بود.برای جلوگیری از این امر، ایتالیایی‌هاوحشی‌تر شدند و شروع به قتل عام مردم کردند. حتی افرادی که در جنگ شرکت نکردند، نیز کشته میشدند. لیبی اکنون به زندانی در فضای باز (زندانی سرباز) تبدیل شده بود. در محیط گرم صحرا و بیابان، انسان‌ها را به اردوگاه‌های 20 هزار، 30 هزار و 40 هزار نفری می‌بردند و در حالت گرسنه و تشنه رها می‌کردند. کشتار دسته جمعی در لیبی آغاز شد. در میان سال‌هایی 1930/1932، در اردوگاه بریکا، یکی از صدها اردوگاهی که ایتالیایی‌هاافتتاح کرده بودند؛ 30.000 نفر از گرسنگی و بیماری جان باختند. هم برای مجاهدین و هم برای سایر مردم لیبی روزهای بسیار سختی آغاز شده بود.

عمر مختار و مجاهدین همرایش در 11 سپتامبر 1931 در حالی‌که مشغول به زیارت قبر صحابی سید رفیع بود در کمین قرار گرفتند و اسیر شدند.با صدور حکم اعدام از سوی یک دادگاه جعلی و ساختگی در 15 سپتامبر، عمر مختار در حضور 20.000 نفر در پای چوبه‌دار شربت شهادت را نوشید.

در آن روزها گروههای که با ایتالیایی‌ها همراه بودند و از جهاد فرار می‌کردند، پس از اینکه کشورشان از دست شان گرفته شد، حقیقت را درک ‌کردند و نگران دارایی های شان بودند. زیرا ایتالیایی‌ها مدارس و مساجد را به آتش می‌کشیدند و مردم را سلاخی می‌کردند. اما دیگر خیلی دیر بود، کسانی را که آن روز با ایتالیایی‌ها دست به اقدام زدند و در برابر ظالم سکوت کردند تاریخ فراموش کرده است. در مقابل، مردم از مجاهدین و عمر مختار که با امپریالیست ها جنگیدند، به خوبی یاد می‌کنند. همه مسلمانان برای سربازان اسلام که در این مبارزه مبارک به شهادت رسیدند فاتحه و یاسین می خوانند. مردم به عمر مختار لقب سید دادند. عمر مختار امروزه با نام شیخ الشهداء شناخته می‌شود. 

شیر صحرا عمر مختار می گفت: «انگشتان من که گواهی می‌دهد که معبود و قانونگذاری جز الله نیست و حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) پیامبر اوست هرگز نمی‌تواند کار اشتباهی انجام دهد. ما هرگز تسلیم نمی‌شویم. یا پیروز می‌شویم یا می‌میریم. شما با نسل های بعدی نیز مبارزه خواهید کرد. در مورد من، من از جلادان تان بیشتر زنده خواهم ماند. حکم و قضاوت فقط از آن خداست. این حاکمیت ساختگی و دروغ شما هیچ اعتباری ندارد. ما بندگان خدا هستیم و سرانجام به سوی او باز خواهیم گشت. کودکان باید همیشه از ما به عنوان افرادی خوب، قوی، با اعتماد به نفس و شکست ناپذیر یاد کنند. آنها نباید ما را در حالت  گریه کردن ببینند. آنها به مبارزه ما ادامه خواهند داد.»  هنگامی که عمر مختار به شهادت می‌رسید، آیه‌ی «‏ای انسانِ آسوده خاطر (که در پرتو یاد خدا و پرستش الله، آرامش به هم رسانده‌ای و هم اینک با کوله‌باری از اندوخته طاعات و عبادات، در اینجا آرمیده‌ای)!‏‏به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو (از کرده خود در جهان و از نعمت آخرت یزدان) خوشنودی، و (خدا هم) از تو خوشنود (است).‏» (سوره فجر: 27-28) را خواند و جان خود را تسلیم کرد.

در قرآن کریم چنین آمده است: «در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا در پیمانی که با او بسته‌اند، راست بوده‌اند. برخی پیمان خود را بسر برده‌اند (و شربت شهادت سرکشیده‌اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می‌گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد). آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده‌اند (و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده‌اند). (سوره أحزاب: 23)عمر مختار و دوستان مجاهدش به عهد خود با خدا وفا کردند. 

عمر مختار؛ زاهد شب و مجاهد روز بود. او الگوی خوبی برای صوفیان امروزی بود. او هم یک رهبر و پیشوای صوفی بود و ​​هم استاد دانشگاه و هم فرمانده ارتش بود که برای حفظ وطن، ملت و ناموس خود در برابر کفار جهاد می‌کرد. عمر مختار آزمون و امتحان خود را به پایان رساند و از این دنیا به دنیای واقعی که همان دار البقاء است رحلت نمود. او بهآنچه پروردگار ما وعده نموده بود، نایل شد. چیزی که ما باید به آن فکر کنیم آزمون و امتحان خودمان است.

با درود و سلام ...

Be the first to comment .

* * Required fields are marked